تاثیر موسیقی بر شعر فارسی / شرایط تحول پذیری شعر فارسی از سلیقه جامعه / تلاشی بزرگ برای حفظ اصالت و توجه به تحول
تاریخ انتشار: ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۱۶۹۳۲۷
گروه اندیشه: دکتر سید ذبیحالله صفا شهمیرزادی شناختهشده با نام ذبیحالله صفا در ۱۶ اردیبهشت ۱۲۹۰ چشم به دنیا گشود و ۹ اردیبهشت ۱۳۷۸ چشم از دنیا فروبست. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، او پژوهشگر، مترجم، مصحّح متون، استاد ممتاز دانشگاه تهران، حماسه پژوه و شخصیّت برجستهٔ ادبی در ایران معاصر و ملقب به «پدر تاریخ ادبیات ایران» و از جمله نویسندگان اصلی دانشنامه ایرانیکا نیز بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
***
ماهیت و تعریف شعر از نگاه منطقیون و ادیبان
آقای دکتر می خواستم بدانم از نظر حضرتعالی ماهیت شعر چیست؟
خاطر مبارک مسبوق هست که شعر فارسی را غالب ادبای فارسی قدیم ما، تعریف کرده اند، و بر روی هم، یک تعریف جامعی از شعر، داده اند که ما می توانیم آن را به منزله تعریف شعر در هر زبانی به کار ببریم. قدمای ما شعر را به دو صورت تعریف کرده اند:
۱-یک عده از طریق منحصر و خاص ادبی شعر را تعریف کرده اند. یعنی شعر را فقط از لحاظ کلام و از لحاظ ظاهر عبارت نگاه و تعریفی در باره اش کرده اند.
۲-دسته دیگر شعر را بیشتر از حیث منطقی مورد مطالعه قرار داده اند، و تعریف منطقی در باره آن کرده اند.
آن تعریفی که ادبا بدون توجه به مبانی منطق از شعر کرده اند، این است که گفته اند شعر عبارتست از کلام موزون مقفای، متکرر مقصود. البته اگر بنده بخواهم که وارد توضیح در باره هر یک از اجزای این تعریف بشوم، فکر می کنم که وقت زیادی می برد. فقط به طور اختصار عرض می کنم که مقصودشان از کلام موزون، کلامی است که دارای وزنی باشد، و در بحری از بحور، عروض به آن نحوی که ادبای قدیم ما فکر می کردند قرار داشته و مقفا باشد، یعنی دارای قافیه باشد، و متکرر یعنی از یک مصراع متجاوز باشد، دو مصراع، دو مصراع، و در حقیقت بیت بیت، حساب بشود، و مقصود باشد یعنی آن که دائر و گوینده قصد شعر داشته باشد. نه این که به طور اتفاقی یک کلام موزونی بر زبان او جاری شده باشد.
نفر وسط شادروان دکتر ذبیح الله صفاالبته این تعریف از لحاظ نشان دادن ماهیت منطقی و واقعی شعر، کافی نیست. و اگر بخواهیم که تعریف واقعی و درستی از شعر پیدا بکنیم، باید به سروقت منطقیون برویم. منطقیون شعر را گفته اند که عبارت است از یک کلام موزونی که مبتنی بر تخیل باشد. یعنی کلام موزون متخیل و ضمنا منطق آن طبعا منطق تخیل خواهد بود. یعنی منطق خیال و منطق عواطف در این جا کار خواهد کرد. در صورتی که در سایر مباحث منطق، منطق عقل در حقیقت حکمفرماست.
به عقیده بنده شعر عبارتست از کلامی که در درجه اول موزون باشد، یعنی با این قید و با این حد، از نوع کلام منثور و کلام ساده و عادی ای که ما با آن حرف می زنیم، یا مقاله می نویسیم، بیرون برود، موزون بوده و وزن داشته و مبتنی بر عواطف باشد. به این ترتیب شعر از صورت یک کلام ساده ای که با آن ما حوائج روزانه خودمان را مرتفع می کنیم، بیرون می رود. همچنین یک عالم جدیدی را در برابر گوینده باز می کند که آن عالم، عالم خاص خیالی گوینده است. یک عالمی است که ممکن است در خارج به آن نحوی که گوینده تخیل می کند نیابیم، و یا کمتر بیابیم. و اتفاقا لطف آن عالم هم در همین هست. یعنی عالمی نیست که به طور کامل منعکس در بیرون باشد و نتواند آلام ما را تسکین بدهد، بلکه عالمی است که وسیله تسکین آلام ما است. یا عالمی است که وسیله تهذیب روح ما است. یا عالمی است که وسیله تشخیص ذهن و خاطر ما است. و صفایی به باطن ما می بخشد.
بنابراین عالمی که در برابر شاعر گشوده می شود عالمی خیلی بالاتر از حدود عالم مادی و عالم فرودین است که مردم عادی در آن زندگی می کنند. و شاعر مادام که در آن عالم هست، البته از حدود یک آدم عادی و معمولی بالاتر است. به این جهت است که می بینیم عده ای از متفکران معمولا شاعر را در ردیفی پشت سر انبیاء قرار داده اند.
پیش و پسی بست صف کبریا
پس شعرا آمد و پیش انبیاء
علت این که شاعر را در تالی انبیاء تصور کرده اند، این است که شعرا هم در یک عالم بالایی منتها مادون عالم انبیاء و مافوق عالم مردم عادی زندگی می کنند.
تحول در شعر در چه حوزه هایی صورت می گیرد
تعریف شما از شعر گویی آن گونه است که تعریفی جهانی برای شعر قائل شده اید، ضمنا در شعر فارسی هم قابل انطباق است، به عبارت دیگر شعر فارسی هم از نظر جنابعالی باید واجد این صفات باشد؟
صحیح است.
حال بفرمایید که آیا به نظر جنابعالی با توجه به تعریفی که از شعر فرمودید، آیا در شعر فارسی باید تحولی رخ بدهد یا این که به سیر قبلی خودش باید ادامه بدهد؟
البته هیچوقت ممکن نیست که شعر یک ملتی در حالت رکود به نحوی که سابقا بوده است، باقی بماند، مگر آن که آن ملت در حالت رکود باقی مانده باشد. زیرا همانطوری که عرض کردم، شعر صدایی از باطن انسان است و در حقیقت روح انسان و آنچه را که انسان در مخیله و قلب و جان خودش نهفته است، و به هر کسی نمی گوید، در شعر خودش منعکس می کند.
بنابراین شعر یک کلام عادی تقلیدی نیست که شاعر بیاید و یک مشت کلمات استعمال شده، یا ترکیبات به کار رفته شده در نزد شعرای دیگر را جمع بکند و روزی این ها را به یکدیگر پیوند بدهد، سرهم بکند، و کلامی از آن ها دربیاورد، و بگوید این شعر من است.
بلکه شعر در صورتی واقعا شعر است که گوینده در نتیجه تاثرات قلبیه، و در نتیجه تفکراتی که گاه گاه به او دست می دهد، بگوید. این تاثرات، تفکرات یا تخیلات و امثال این ها، غیرممکن است که در عالم مادی و عالم حیاتی شاعر به عبارت دیگر آن عالمی که شاعر در آن زندگی و روزانه در آن زیست می کند، و با مردم و افکار مختلف ارتباط دارد، با مطالعات مختلف همراه است، و الی آخر، دور و گسیخته از آن عالم نیست، درست است که بالاتر از عالم مادی عادی قرار دارد، ولی به هر حال از این عالم مادی و عالمی که ما در آن زندگی می کنیم، مایه می گیرد و متاثر است.
پس نوع تفکر و تخیل به تناسب تغییر محیط، در مقایسه با سابق، تغییر پیدا می کند. یعنی اگر یک روزگاری شاعری در باره زندگانی عهد خودش یا کیفیت نظام اجتماعی عهد خودش، یا دین عهد خودش، یا مسایل اقتصادی عهد خودش، یا هر چیزی، افکار خاصی داشت، یا افکار او متاثر از این مبانی بوده است، اگر کسی دیگری در یک دوره ای که برای مثال ۱۰۰ سال یا ۱۰۰۰ سال با آن فاصله داشته باشد، زندگی بکند، تبعا باز تحت تاثیر عواملی قرار دارد، که همان شاعر قبلی، منتها با ۱۰۰۰ یا ۲۰۰ سال یا با کمتر و یا بیشتر فاصله قرار داشت.
و چون این عوامل در ادوار مختلف تفاوت پیدا می کنند، تابع تحولات اجتماعی، اقتصادی، زمانی و مکانی هستند، طبعا آن چه از این مبانی و مقدمات، نتیجه می شود، و در ذهن انسان راه پیدا می کند، آن ها هم دچار همین تحولات و تغییرات خواهند بود. آن طوری که شما امروز تخیل یا تفکر می کنید یا آن عواطفی که امروز شما دارید، یا آنچه را که شما را امروز متاثر یا خوشحال می کند، مسلما آدمی را در ۵۰۰ سال پیش متاثر یا خوشحال نمی کرد. یا یک آدم ۵۰۰ سال پیش مثل شما آن افکار و آن تخیلات را نداشت.
یک آدمی که در ۵۰۰ سال پیش زندگی می کرده است، این وسعت نظر را نداشت، و نمی توانست داشته باشد. چرا؟ زیرا این ارتباطی را که شما امروز با دنیای خارج از شهر ، مملکت خود دارید، او نداشته است. بنابراین شما آدم دیگری از لحاظ نوع تفکر و تخیل و روحیات هستید و آن شخص آدم دیگری بوده است. طبعا کلام و عواطف آن شخص با کلام شما تفاوت پیدا می کند. پس سخنی که شما می گویید باید لامحاله متفاوت باشد با سخنی که آن آدم در ۵۰۰ سال پیش می گفته است.
این است که ما نمی توانیم بگوییم که شعر فارسی باید به یک حال رکود باقی بماند. تکان نخورد، و هیچ تغییری در آن رخ ندهد. به این ترتیب طبعا و خودبه خود نتیجه می گیریم که بنده معتقدم به این که باید در شعر فارسی یک تحولی رخ بدهد. منتهی این تحول باید چگونه باشد؟ آیا نتیجه این تحول باید این باشد که ما نسبت به شعر، راه انقلابی سختی را پیش بگیریم و به کلی مبانی شعر را واژگون بکنیم؟ یا نه؟
البته می دانید طبقاتی در میان ما هستند که معتقدند ما باید یک حرکت شدیدی در شعر فارسی انجام بدهیم. به نحوی که شعر فارسی را از آن چه هست، به مراحل خیلی زیادی دور ببریم. البته به عقیده آن ها جلو می بریم، ممکن است طبقاتی وجود داشته باشند که فکر کنند عقب خواهیم برد.
بنده معتقدم که شعر دوقسمت دارد: یکی جزء معنوی و روحانی و دیگری جزء لفظی. جزء معنوی آن جزیی است که امروز در حال تغییر و تحول شدید است. یعنی همانگونه که روحیات شما، بنده و دیگران در نتیجه عوامل خاص جدید و تمدن جدیدی که امروز ما داریم و داریم به آن دست می یابیم، و البته روز به روز قوی تر خواهد شد، دچار یک تحول بسیار شدید شده است، بنابراین باید آنچه زاییده افکار ما هست نیز یک تحول و تازگی را نشان بدهند. یعنی آن افکار و عواطفی که دارا هستم، حتما باید فرق داشته باشد با آنچه یک مرد در قرن هفتم هجری دارد.
اما جزء دوم یعنی کلام، جزیی که دقیقا ظاهری و آنچه مربوط به زبان است، در این جا بنده معتقد به تحول شدید و یا به شدت دور شدن از آنچه در سنت ادبی ما وجود دارد، نیستم. بلکه معتقدم به این که ما باید سنت کلام خودمان را در شعر به آن نحوی که از دوران قدیم وجود داشته است، و فُصحای ما آن را حفظ کرده اند و سینه به سینه به طرف جلو آورده اند، و به ما رسانده اند، ما باید آن سنت ادبی را از ظاهر کلام حفظ کنیم. یعنی کلام ما باید همان کلام استوار زیبای فصیحی باشد که در اشعار شعرای بزرگ سابق ما به کار رفته است.
از آن ها نباید تجاوز بکنیم، مگر در مورد حاجت. یعنی مگر در موردی که به کلمه و ترکیبات جدیدبرای نشان دادن مفاهیم جدید احتیاج پیدا بکنیم. در این صورت البته مجاز هستیم که با توجه به مبانی دستوری و لغوی زبان خودمان، کلمات و یا تعبیرات جدیدی خلق بکنیم. اما در غیر این صورت باید در همان حدود و قیود لفظی بمانیم که قدمای ما نسبت به زبان خودشان داشتند. آنان با آن قیود زبان را زیبا نگاه می داشتند. به نحوی که برای شعر یک کلام دارای موسیقی زیبای و دارای آهنگ به کار می بردند. ما نیز باید از آن کلام استفاده بکنیم.
بنابراین به نظر من شعر خوب فارسی امروز آن شعری خواهد بود که از لحاظ مسایل معنوی و افکار نشان دهنده تحول عمیقی در شعر فارسی باشد، به همان نحوی که تمدن ایرانی دچار یک تحول عمیق شده، و در حقیقت تکاملی در آن راه یافته است. اما از لحاظ لفظی بنده معتقدم، باید سنن قدما را حفظ کنیم. همچنین سعی کنیم کلام ما از لحاظ موازین فصاحت، بلاغت، زیبایی، گیرندگی و جذابیتی که در کلام قدما هست، همان وضع را حفظ کنیم. و تغییری در آن ایجاد نکنیم. البته بنده باید عرض کنم که وزن و قافیه جزو سنن ظاهری کلام هست. یعنی همان هایی هستند که بنده عرض کردم باید آن ها را حفظ کرد.
وزن خودبه خود در حال تحول و تغییر است. این وزن طبعا تابع موازین موسیقی ما است. یعنی همان طوری که ما در موسیقی، آهنگ هایی خاص را درک می کنیم، و از آن ها خوشمان می آید، در شعر هم وزن های خاصی را درک می کنیم و از آن ها خوشمان می آید. اگر بخواهیم از این حدود تجاوز بکنیم، درست مثل آن است که از حدود آهنگ ها و اوزانی که در موسیقی داریم، تجاوز بکنیم. همانگونه که آن جا از این تجاوز بدمان خواهد آمد، در این جا هم بدمان خواهد آمد. البته تا آنجایی که پیدا کردن اوزان ایجاد یک لذتی در شنونده می کند، و برای مردم مطبوع واقع می شود، تا آن جا مجاز است. چنانچه برای قدما هم مجاز بوده است.
هر یک از شعرا بسیاری از اوزان را به کار برده اند که شعرای قدیمی تر از آنان، به کار نبرده بودند. همان طور که ما به آن ها ایرادی نمی گیریم، البته به یک شاعر امروزی که بخواهد از حدود و آن چهاردیواری اوزان قدیم تجاوز بکند و اوزان تازه ای که مطبوع مردم باشد به دست بیاورد، به او هم ایرادی نخواهیم گرفت. اما اگر او بخواهد مبانی وزن را طوری به هم بزند که قابل انطباق بر ذوق موسیقی ایرانی نباشد، و ایرانی درک وزنی در آن نکند، البته غیرقابل قبول است.
موسیقی در چه حوزه هایی برای شعر و ادبیات تاثیر می گذارد
خیلی ممنون آقای دکتر، مساله روشن شد، منتهای نکته ای به جا مانده است، و آن این که آیا عادت منتج از قرون متمادی، تاثیری بر روی ارزش وزن نمی گذارد؟ و ذوق را به وزن های معینی عادت نمی دهد؟
اولا باید عرض بکنم که اگر ملاحظه می فرماییدکه همه ما به یک مقداری از اوزان، عادت داریم، و آن ها را یاد می گیریم زیرا خوشایند می دانیم، باید متوجه این نکته باشیم که آن اوزان منطبق است بر آن موازینی که از لحاظ موسیقی در ذهن و وجدان ما وجود دارد. مگر شما یادتان نیست که مقدار زیادی از اوزان شعرای قدیم در شرایط کنونی ترک شده است. بسیاری از اوزان نزد رودکی وجود دارد، ولی امروز برای ما غیرقابل استفاده است. چرا؟ برای این که موازینی که در موسیقی عهد رودکی وجود داشته ، امروز مقداری از آن ها تغییر پیدا کرده است.
در حقیقت موسیقی امروز، غیر از موسیقی است که در دوره رودکی برای مثال وجود داشته است. در مبانی و اساس با آن یکی است، ولی در خیلی از جهات با آن تفاوت پیدا کرده است. این است که ما برای مثال در قرن چهارم هجری، به اوزان متعددی برمی خوریم، که آن اوزان برای شاعر امروزی قابل تقلید نیست. یا شاید اصلا متوجه آن اوزان نشود، مگر این که خوانده و یاد گرفته باشند.
برای مثال این وزنی که رودکی دارد،
می آرد شرف مردمی پدید
وازاده نژاد از درم خریدم
ملاحظه می فرمایید که این وزنی نیست که امروزه قابل تقلید باشد. یا برای مثل این وزنی که فرخی به کار برده است. برای مثال
مجلس بساز ای بهار پدرام
باده در افکن به یک منی جام
این هم وزنی است که یک روزی مطبوع بوده است. شاید اساسا وزنی بوده که مردم را به طرب می آورده است. امروز شاید این وزن مطبوع نباشد. بنده نمی توانم بگویم این وزن حتما امروز خوب نیست، شاید عده ای باشند که این وزن را دوست داشته باشند. به هر حال تلقی وزن، و کیفیت تلقی وزن، به کیفیت تلقی ما نسبت به موسیقی و اوزانی که در آن هست، بستگی دارد. یعنی آن قواعدی که در آن جا هست که با آن قواعد، ما اوزان را تشخیص می دهیم. و درک می کنیم که فلان صدا وزن یا آهنگ دارد، و یا ندارد.
همین که این میزان در میان یک ملتی باشد وزن هم طبعا تابع آن میزان موسیقی خواهد بود. هر وقتی که این میزان ها تغییر پیدا بکند، به طور طبیعی اوزان شعری هم تغییراتی پیدا خواهد کرد. بنابراین اوزانی که امروز ما دوست داریم، همان اوزانی نیست که در قرن چهارم و پنجم همه دوست داشتند. بلکه خیلی از اوزان ها را آن ها نمی شناخته اند، یا به کار نبرده بودند. و هیچ استبعاد ندارد که فرزندان یا نواده های شما، یک روزی اوزانی به کار ببرند که شما امروز از آن شناختی نداشته باشید.
چرا؟ برای این که حتما موسیقی ، موسیقی ایرانی تا آن دوره نواده های جنابعالی با امتزاج هایی که امروز با موسیقی های مختلف دارد پیدا می کند، دچار تحولات سخت خواهد شد. و به همان میزان اوزان شعر هم با او تغییر خواهد کرد. در آن روز بعضی از اوزانی که ما امروز از آن ها لذت می بریم، آن روز به کار نرود یا خوب شناخته نشود. یا اگر بخواهند آن اوزان را بشناسند مثل ما که امروز به تاریخ برای شناختن اوزان دوره رودکی مراجعه می کنیم، آن ها هم باید به تاریخ مراجعه بکنند، برای آن که برخی اوزان دوره ما را درک بکنند و بفهمند. ممکن است چنین وضعی پیش بیاید.
اما در حال حاضر ما باید پایبند آن اوزانی باشیم که برای ما مطبوع و زیبا شمرده می شود؛ می خواهد که قدما این اوزان را به کار برده باشند، یا به کار نبرده باشند. چون بنده در چهاردیواری استعمال قدما باقی نمی مانم. از آن جا بیرون می آیم. اما موظفم که در چهاردیواری ذوق ایرانی باقی بمانم. چون ذوق ایرانی است که در این مورد حاکم است . اوست که یک وزنی را می پذیرد یا یک وزنی را دور می اندازد. البته شاعر باید کاری بکند که مورد علاقه و مورد توجه همزبان های خودش قرار بگیرد. مقصود از شعر خلق کلامی است که ایجاد تاثری، یا ایجاد انبساط خاطری در شنونده بکند.
آقای دکتر بسیار از بحث ممتع و دلنشین جنابعالی لذت بردم، و شنوندگان گرامی این برنامه هم مسلما لذت برده اند. و حتما مشتاق هستند که مثل بنده باز هم بحث های تازه تری در موارد دیگری بشنوند.
بیشتر بخوانید:
کاشتن نهال دشمنی ملک را بر باد می دهد / توسعه بدون شهروندان آزاد محال است
گفت و گوی میان ادیان و اقوام راه حل توسعه ایران / نقش یک آیت الله در زندگی تکمیل همایون / پرویز ثابتی چرا او را به ساواک احضار کرد؟
دکتر داوری: علوم انسانی نباید بیتوجه به تاریخ باشد
مطالعات جدید برای ایجاد توازن میان مناطق غنی و فقیر درون استان ها / شاخص های توسعه درون استانها نامتعادل توزیع شده اند
216216
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1897881منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: شعر ادبیات زبان فارسی ادبیات فارسی موسیقی موسیقی سنتی موسیقی کلاسیک موسیقی ایرانی ذبیح الله صفا شعر فارسی ۵۰۰ سال پیش وجود داشته عالم مادی برای مثال آن اوزان ما امروز عهد خودش یک تحول یک کلام آن عالم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۱۶۹۳۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
قایباف:باید به آموزش و پرورش توجه ویژه شود
محمدباقر قالیباف در نشستی با حضور وزیر آموزش و پرورش و جمعی از معلمان نمونه کشور بهمناسبت گرامیداشت روز معلم، با تبریک این روز به جامعه معلمان کشور گفت: همین بس که امام(ره) درباره معلمان فرمودند «معلمی شغل انبیاء است» و به ما به زبان عمیق، دقیق و حکیمانه و برخاسته از فرهنگ اهل بیت(ع) آموختند که باید قدر معلمان را بدانیم و در قبال آنها انجام وظیفه کنیم. انصافاً شهید مطهری(ره) یک متفکر و یک معلم بود. شهید مطهری(ره) معلمی متفکر بود و با گذشت بیش از ۴۰ سال از شهادت ایشان، هنوز وقتی حرف از اندیشه و تفکر میزنیم، نام شهید مطهری(ره) به ذهن متبادر میشود از این رو مصداق کلام حضرت امام(ره) که فرمودند معلمی شغل انبیاء است، همچنان شهید مطهری(ره) است که معلم تراز انقلاب اسلامی است.
وی با بیان اینکه «امروز همه ما در هر بخشی از کشور که قرار داریم باید قدردان معلمان بوده و نسبت به حفظ جایگاه و منزلت آنها کوشا باشیم»، یادآور شد: امروز روز یاد و ذکر معلم است؛ روزی که باعث میشود در طول ۳۶۵ روز سال که درگیر و دار مسائل دیگر هستیم، از غفلت خارج شده و به این موضوع اهمیت بدهیم. وقتی به زندگی خود نگاه میکنم، تأثیر چند معلم را در آن مشهود میبینم، : نقش پدر و مادر در جایگاه خود ارزشمند است اما وقتی به گذشته خود مینگرم میبینم معلمی که در مقطع ابتدایی داشتم تا چه حد نسبت به آموزش ما حساسیت داشت یا معلم دیگری در مقطع راهنمایی تأثیر زیادی در شکلگیری پایه زندگی من داشت و هر دو معلم من هنوز هم در قید حیات هستند و از آنها به نیکی یاد میکنم. در زمان کودکی باید از روستا به شهر میرفتم و معلم نیز از شهر دیگری برای تدریس میآمد، قبل از انقلاب بود که معلم ریاضی مدرسه راهنمایی ما چند نوبت در سال با خودروی شخصیاش برای زیارت ما را به مشهد میبرد و همین توجهات او بود که تأثیر زیادی در زندگی ما داشت.
وی با بیان اینکه «کار جهادی را نیز از معلم دیگرم آقای عزت الله دهقانی که زمانی هم نماینده بودند (نماینده حوزه انتخابیه تربت جام، در مجالس اول و دوم و حوزه انتخابیه درود و ازنا، در دوره هشتم) یاد گرفتم»، عنوان کرد: آقای دهقانی از همان دوران قبل از انقلاب ما را به اردوهای جهادی میبرد و ما تمام ماههایی که در محل زندگی خود بودیم به جمعآوری امکانات و تجهیزاتی برای کمک به مناطق محروم میپرداختیم تا زمان اردو فرا برسد. همین شد که زمان زلزله طبس توانستیم گروهی را جمع کرده و به یاری زلزله زدگان بشتابیم. معلم ما در تمام لحظات، اول در بخش تربیت و بعد در حوزه آموزش در کنار ما بود.
رئیس قوه مقننه با بیان اینکه «روحیه تلاش و اخلاص است که معلمان را نامدار میکند»، اظهار داشت: پایههای زندگیام به واسطه نقش معلمانم رشد و پیشرفت کرد؛ از این رو معتقدم آموزش و پرورش محل فرهنگسازی است. میگویند آموزش و پرورش مهمترین جای کار فرهنگی است اما باید گفت مهمترین جای فرهنگسازی است که شامل مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره میشود؛ به این معنا که همه بخشهای اداره حکمرانی کشور برخاسته از آموزش و پرورش است.
وی با بیان اینکه «من بهعنوان خدمتگزاری که از روستا به اینجا رسیدهام بر این باورم که نسبت به آموزش و پرورش غفلت شده است»، تأکید کرد: بارها گفتهام اگر میخواهیم حکمرانی به درستی انجام شود، کیفیت آموزش و تربیت باید خوب باشد و اگر کشوری پیشرفته و حل مشکلات اقتصادی را میخواهیم باید یک دهه بهصورت جدی به آموزش و پرورش توجه کنیم و زنجیره یک نسل که وارد دبستان شده و از دبیرستان خارج میشوند را مدیریت کنیم؛ اگر همین یک نسل به درستی تربیت شود میتواند در کشور تحول ایجاد کند.
وی همچنین با بیان اینکه «معلمان میتوانند کشور را متحول کنند و از قبال آن میتوانیم به یک نظام الگو برسیم»، اذعان کرد: رهبر معظم انقلاب فرمودند باید برنامهریزی و الگوسازی کنیم؛ برای این الگوسازی نیز لازم است به آموزش و پرورش توجه کنیم. به دلیل اهمیت آموزش و پرورش معتقدم باید به این وزارتخانه توجه شود، جای تأسف دارد که وزارتخانهای با این اهمیت و به این بزرگی حدود ۲۰ وزیر و سرپرست در طول ۱۶ سال به خود دیده در حالی که مسئول یک سوپرمارکت هم این همه تغییر نمیکند.
قالیباف با یادآوری زمانی که در شهرداری تهران حضور داشت، گفت: زمانی قصد داشتیم سیستم شهرسازی را تغییر داده و طرح تحول آن را بنویسیم که ما بعد از ۸۵ ماه قادر شدم این کار را انجام دهم در حالی که پیش از من حداکثر عمر یک شهردار تهران ۱۸ ماه بود. من هم اگر تنها ۱۸ ماه در شهرداری بودم نمیتوانستم تحول بنیادی ایجاد کنم.
وی با تاکید بر اینکه «علیرغم کمبود معلم نباید به سمت استخدام بیضابطه برویم»، گفت: تأکید کردم اگر معلم کم است باید هر سال ۴۰ تا ۵۰ هزار نفر معلم از دانشگاه فرهنگیان فارغ التحصیل شوند تا این کمبود جبران شود و تنها مسیر استخدام معلم باید دانشگاه فرهنگیان باشد البته این دانشگاه هم مشکلات ریشهای دارد که باید اصلاح شود و این مجلس است که باید موضوع را به درستی درک کرده و مسیر اصلاح را فراهم کند.
وی همچنین با تأکید بر اینکه «وقتی حرف از اراده ملی میزنیم یعنی همه ظرفیتها باید پای کار باشند و از آن استفاده کنیم»، بیان داشت: گاهی پول داریم اما وقت نداریم با این حال باید تلاش کنیم با استفاده از ظرفیت های موجود به نفع آموزش و پرورش تصمیم گیری کنیم. پیشنهاد روشن من در جریان رسیدگی به لایحه برنامه هفتم و جلسه سران نیز همین بود که معلمی بعد از ۳۰ سال خدمت هنگامی که زمان بازنشستگی او فرا میرسد میتواند بازنشسته شود و پاداش بازنشستگی خود را نیز ظرف ۳ ماه دریافت کند اما میتواند ۵ سال دیگر بماند و به فعالیتش ادامه دهد و حقوق ماهیانه خود را دریافت کند و این ۵ سال زمانی است که ظرفیتی از معلمهای جوان از دانشگاه فرهنگیان فارغ التحصیل میشوند.
رئیس قوه مقننه با اشاره به «همراهی وزیر آموزش و پرورش نسبت به موضوع استخدام از طریق افزایش ظرفیت دانشگاه فرهنگیان و ادامه به کارگیری معلمان بازنشسته به مدت ۵ سال»، عنوان کرد: ما میتوانیم طی این ۵ سال به دانشگاه فرهنگیان رسیدگی کرده و از ظرفیتهای خروجی آنجا استفاده کنیم چنانچه زمانی که در ناجا بودم هم همین کار را کردم. زمانی که در ناجا بودم از درجه دارانی که سنی از آنها گذشته بود استفاده کردم تا ظرفیت نیروهای پلیس جوان از دانشگاه فارغالتحصیل شوند. در طول این زمان نیز با ساخت دانشگاه در زمینی به مساحت ۳۰ هزار متر مربع، دانشکده پلیس را تبدیل به دانشگاه کردیم؛ همچنین دانشجویانی از سایر رشتههای دانشگاههای دیگر را جذب کرده و آموزش ۳ ماههای به آنها در حوزههای الکترونیک، نظامی، حقوق و غیره داده شد و از این رو ظرف ۹ ماه توانستم خروجی خوبی بگیرم. در نهایت این نیروهای جوان را به صورت تک نفره به کلانتریهای مختلف نفرستادیم بلکه به صورت گروهی به یک کلانتری اعزام شدند و به این شکل توانستند در آنجا تحول ایجاد کنند و سیستم کلانتری از پایه اصلاح شد. امروز ظرفیت مادی هم در اختیار ظرفیت انسانی است که در آموزش و پرورش فعالیت دارند، از این رو باید تلاش کنیم با این رویکرد از ظرفیتهای موجود استفاده کنیم.
وی با بیان اینکه «خداوند به شما توفیق داده که حوزه آموزش و پرورش را برای خدمت انتخاب کردهاید»، گفت: زمانی که در سپاه مشغول فعالیت بودم میگفتم پاسداری شغل نیست بلکه عشق است؛ چنانچه معلمی هم عشق است و بار سنگینی بر دوش ماست. مطمئن باشید اگر برای خدا گام بردارید، قطعا خداوند نیز از شما در حوزه مادی و معنوی گرهگشایی خواهد کرد.
وی همچنین با بیان اینکه «گاهی تصمیمات ما با تبدیل یا تأخیر است حتی اگر درست باشد»، عنوان کرد: با این حال بهعنوان خدمتگزار و خادم مردم که امروز در مجلس شورای اسلامی قرار دارم، با اطمینان میگویم انصافاً با آموزش و پرورش همراهی کرده و تلاش دارم افزایش کیفیت آموزش و تربیتی را دنبال کنم. حتماً دوستان برنامه پنجساله هفتم را مطالعه کنند که حدود ۱۵ حکم در حوزه آموزش و پرورش در آن وجود دارد و نسبت به تحقق این امور پیگیری خواهیم داشت.
قالیباف با تأکید بر اینکه «معتقدیم اجرای مردمیسازی که رهبری آن را برای تولید بیان کردند در هیچ کجا اولویتی بیشتر از مدرسه ندارد» کیفیت و عدالت را در کنار هم مهم دانست و افزود: اگر کیفیت نباشد و فقط دنبال عدالت باشیم، در واقع نابرخورداری را بهصورت عادلانه تقسیم کردهایم که معنا ندارد از این رو همه جامعه باید با هم به کمک معلم بیایند. در همین زمینه انجمن اولیاء و مربیان فلسفه وجودی دارد که باید بستر آن را گسترش داد.
وی با بیان اینکه «مدرسه، مسجد، محله، منزل و مجازی ۵ ظرفیتی هستند که میتوانند کشور را از پایه متحول کنند»، گفت: اگر این چرخه به درستی بچرخد، تعلیم و تربیت در این چرخه گسترش مییابد. بستر ظرفیتی اولیاء و مربیان نیز در همین قسمت از آموزش و پرورش مهم است و باید فعالیت کند. در کنار آن باید زیرساختهای محله را درست کرده و ارتباط مردم با مسجد را نیز برقرار کنیم. وقتی قادر نیستیم مشکل را به مسأله تبدیل کنیم و افرادی را نداریم که این مسائل را حل کنند، مشکلات باقی میمانند از این رو باید مشکلات را به مسأله تبدیل کرده و افرادی را تربیت کنیم که این مسائل را برطرف کنند.رهبر معظم انقلاب فرمودند امام ما امام تحول بودند و ما در گام دوم انقلاب نیازمند این تحول هستیم؛ امروز پرچمدار و جلودار این تحول، آموزش و پرورش است.
منبع: خبرگزاری ایسنا